حاشیه و متن روز چهارم جشنواره فیلم فجر؛ از لولی تا ژولیت و شاه
غرق شدن در روز چهارم جشنواره فجر ، کار در مسابقه “لاک پشت” بهمن کامر و یک فیلم به نمایش گذاشته شد.
به گفته –روز چهارم این جشنواره با لاک پشت به کارگردانی باان کامر به پایان رسید ، در حالی که “لولی” به کارگردانی رضا فراهمان در مورد مردی است که به نام موسی به دنبال لکنت است. علاوه بر لولی و طاراف ، فیلم های “شمال به جنوب غربی” ، “بدن بدن” ، “ژولیت و کینگ” نمایش داده شد. در این گزارش نگاهی کوتاه به این فیلم ها خواهیم داشت.
این کارگردانی توسط Reda Ferham بود
لولی یک فیلم است ، به یک زبان شاعرانه ، جستجوی انسانی برای هویت و حقیقت را به تصویر می کشد. موسی ، مردی که تحت تأثیر قرار گرفته است ، سعی می کند بر ناتوانی جنسی خود غلبه کند ، اما در یک لحظه سرنوشت ساز به همسر خود دعا می کند ، گلسا برای خسرو و مویر برای خسرو ، اما این انتظارات بی اثر است و سرنوشت خوبی نیست.
امام نابود شده در لولی استعاره ای برای ایمان است که باید اصلاح شود و همه چیز در هم تنیده باشد. ما می توانیم این را در مواجهه با افرادی که از موسی رنج می برند ، ببینیم ، در حالی که فقط به دنبال لگد زدن او بودند. روایت آنقدر کند است که فیلم گاهی از ریتم بیرون می آید. Fermand به جای شرکت در درام ، به دنبال خلق و خوی معاصر تر است. اما گاهی اوقات ، درگیر استعاره ها است که از این هدف دور باشد.
فیلم شمالی از جنوب غربی ، به کارگردانی حمید زارجارزارد
این فیلم با نگاهی عجیب به زیر آب آغاز می شود و با عزاداری خانوادگی به پایان می رسد. آغاز یک نوید داستان خوب ؛ اما با ورود زهره و پاپاک ، این فیلم به سرعت وارد ریتم تیز می شود. بنابراین ، در صورت عدم توصیف مناسب ، فیلم به یک طنز تلویزیونی واحد تبدیل می شود که به جز صحنه ها موفق نمی شود. در حالی که گروه های مسلح در دهه 1980 جنگل های شمالی را به عنوان پایه ای برای عملیات باند تبدیل می کنند. اما این تنها این موقعیت را در چند سکانس درگیری محدود کرد.
از طرف دیگر ، خرده های شخصی به جای اضافه کردن به جادوی داستان ، به دلیل ریتم فیلم پراکنده تر می شوند. شمال جنوب یک فیلم موفق در لحظات استرس زا ؛ اما در توضیحات بد عمل می کند.
این فیلم توسط ابراهیم امینی کارگردانی شده است
چشم سالخورده ایده ابتدایی دارد ، تا زمانی که به یک درام روانی تبدیل شود و از نوجوانان آویزان شود. اما او مسیر روایت خود را در داستان های اغراق آمیز و پراکنده از دست می دهد.
داستان با صدای پدربزرگ که گذشته خود را فراموش کرده است ، و مائده (نوه) ، که به دنبال کل هویت خود در ستایش خواننده کی است ، آغاز می شود. تضاد می تواند محور فیلم و لایه های عاطفی داستان باشد. اما این هنوز یک چالش سطحی است. در وسط جاده ، این فیلم جوهر خود را ترک می کند و با ریتم تیز دستگیر می شود. از تهران تا روستا ، از جمع شدن تا مراسم نمادین در تهران تا مد برای اثبات خواننده محبوب.
پایان فیلم می تواند نکته مناسبی برای خلاصه کردن روایت با تغییر ذهنیت مودا و رها کردن هویت جعلی باشد. اما جاده آنقدر شلوغ است که این دیگر مهم نیست. چشم گل آلود می توانست تأثیر مهمی بر نوجوانان و درگیری های روانی داشته باشد. اما چیزی بیش از روایت نیست. در همین حال ، بازی Mahdi Hashemi را نباید نادیده گرفت و ستایش کشاورز
ژولیت و کینگ (اشکان ره)
جولیت و پادشاه در یک لحظه تاریخی یک داستان عالی را روایت می کنند. ناصر ال شاه عاشق یک بازیگر تئاتر به نام جولیت در یکی از سفرهای خود است و از آنها برای اجرای نمایش دعوت می کند. جولیت به همراه دوستان خود به ایران می آید ، اما او نمی داند شاه ایران چه چیزی را دید. نگاهی جدید به ناصر آلن شاه قاجار در بستر کاخ جولترین و ترکیبی از هوش و طنز او نشانه هوش سازندگان است.
بهان کامیار فیلمی است که به کارگردانی باان کامر به کارگردانی است
داستان نگاه از نقطه ای شروع می شود که در نگاه اول ساده به نظر می رسد. روانپزشکی که تحت تأثیر درد گذشته قرار گرفته است با بیماری روبرو می شود که به واقعیت تبدیل می شود که به واقعیت تبدیل می شود. اما با حرکت زمان ، توهم پزشک و بیمار کاملاً درگیر است ، که نمی توان انجام داد ، و نه کابوس بیداری یا خاطره تخیل.
این فیلم با لحظات خوب مهندسی ، به روایات در حوضه های طلایی حمله می کند. در سینمایی که داستانهایش از سایه بیرون می آید ، تیم بازیگران به چالش کشیده می شوند. لاک پشت یکی از این آثار بستگی به رفتارهایی مانند فرهاد آسلاانی دارد و این برنده است.